بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
منبع (ادامه ...)
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۵۲تا۵۳
و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغداة و العشى يريدون وجهه ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك عليهم من شى ء فتطردهم فتكون من الظالمين(۵۲)
و كذلك فتنا بعضهم ببعض ليقولوا اء هؤ لاء من الله عليهم من بيننا اءليس الله باعلم بالشاكرين(۵۳)
ترجمه :
۵۲ - آنها را كه صبح و شام خدا را ميخوانند و جز ذات پاك او نظرى ندارند، از خود دور مكن ، نه حساب آنها بر تو است و نه حساب تو بر آنها اگر آنها را طرد كنى از ستمگران خواهى بود.
۵۳ - و اين چنين بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم (توانگران را به وسيله فقيران ) تا بگويند آيا اينها هستند كه خداوند از ميان ما (برگزيده و) بر آنها منت گذارده (و نعمت ايمان به آنها بخشيده ) آيا خداوند شاكران را بهتر نميشناسد؟!
شان نزول
در شان نزول آيات فوق روايات متعددى نقل شده كه با هم شباهت زياد دارند از جمله اينكه : در تفسير (در المنثور) چنين نقل شده كه جمعى از قريش از كنار مجلس پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گذشتند در حالى كه صهيب و عمار، و بلال و خباب و امثال آنها از مسلمانان كم بضاعت و كارگر، در خدمت پيامبر بودند. آنها از مشاهده اين صحنه تعجب كردند (و از آنجا كه شخصيت را در مال و ثروت و مقام مى دانستند نتوانستند عظمت مقام روحى اين مردان بزرگ ، و نقش
سازنده آنها را در ايجاد مجتمع بزرگ اسلامى و انسانى آينده درك كنند) گفتند اى محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آيا به همين افراد از ميان جمعيت قناعت كرده اى ؟ اينها هستند كه خداوند از ميان ما انتخاب كرده ؟! ما پيرو اينها بوده باشيم ؟ هر چه زودتر آنها را از طرف خود دور كن ، شايد ما به تو نزديك شويم و از تو پيروى كنيم .
آيات فوق نازل شد و اين پيشنهاد را به شدت رد كرد. بعضى از مفسران اهل تسنن مانند نويسنده المنار حديثى شبيه به اين نقل كرده و سپس اضافه مى كند عمر بن خطاب در آنجا حاضر بود، و به پيامبر پيشنهاد كرد چه مانعى دارد كه پيشنهاد آنها را بپذيريم ؟ و ما ببينيم اينها چه ميكنند آيات فوق پيشنهاد او را نيز رد كرد.
اشتباه نشود ذكر شان نزول براى بعضى از آيات اين سوره منافاتى با اين ندارد كه تمام سوره يك جا نازل شده باشد زيرا همانطور كه سابقا اشاره كرديم ممكن است حوادث گوناگونى قبل از نزول سوره در فواصل مختلفى روى داده باشد و اين سوره ناظر به آن حوادث بوده باشد.
ذكر اين نكته در اينجا لازم به نظر مى رسد كه در پاره اى از روايات نقل شده هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پيشنهاد آنها را نپذيرفت از او خواستند كه ميان اشراف قريش و فقراى يارانش تناوب قائل شود، يعنى روزى را براى اينها و روزى را براى آنها قرار دهد، تا با هم در يك جلسه ننشينند، پيامبر اين پيشنهاد را پذيرفت شايد وسيله اى براى ايمان آوردن آنها شود، آنها گفتند بايد اين مطلب به عنوان يك قرار داد نوشته شود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) على (عليه السلام ) را مامور نوشتن قرار داد كرد كه آيه فوق نازل شد و از اين كار نهى كرد.
ولى اين روايت علاوه بر اينكه با روح تعليمات اسلام سازگار نيست و در هيچ مورد در مقابل اينگونه تبعيضها انعطافى نشان نداده ، بلكه در همه جا سخن از وحدت جامعه اسلامى است ، با آيه قبل كه ميفرمود( ان اتبع الا ما يوحى الى :) من همواره پيرو وحى الهى هستم سازگار نيست ، چگونه ميتوان باور كرد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بدون انتظار وحى تسليم چنين پيشنهادى شده باشد.
به علاوه جمله و( و لا تطرد) كه در آغاز آيه مورد بحث مى خوانيم نشان مى دهد كه آنها پيشنهاد طرد مطلق آن دسته از ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را داشته اند نه پيشنهاد تناوب ، زيرا تناوب با طرد فرق بسيار دارد و اين نشان مى دهد كه شان نزول همان است كه در آغاز آورديم .
تفسیر
مبارزه با فكر طبقاتى
در اين آيه به يكى ديگر از بهانه جوئيهاى مشركان اشاره شده و آن اينكه آنها انتظار داشتند پيامبر امتيازاتى براى ثروتمندان به نسبت طبقه فقير قائل شود، و معتقد بودند كه نشستن آنها در كنار ياران فقير پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) براى آنها عيب و نقص بزرگى است ، بيخبر از اينكه اسلام آمده تا به اينگونه امتيازات پوچ و بى اساس پايان دهد، لذا آنها روى اين پيشنهاد اصرار داشتند كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اين دسته را از خود براند، اما قرآن صريحا و با ذكر دلائل زنده پيشنهاد آنها را نفى مى كند نخست كسانى را كه صبح و شام پروردگار خود را ميخوانند و جز ذات پاك او نظرى ندارند، هرگز از خود دور مكن (و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغداوة و العشى يريدون وجهه )
قابل توجه اينكه در اينجا بدون اينكه نام يا عنوان اين اشخاص را ذكر
كند، تنها به ذكر اين صفت قناعت شده است ، كه آنها صبح و شام - و به تعبير ديگر هميشه - به ياد خدا هستند، و اين عبادت و نيايش و توجه به پروردگار نه بخاطر ديگر از روى ريا است ، بلكه تنها بخاطر ذات پاك او است او را فقط بخاطر خودش مى خواهند و مى جويند، و هيچ امتيازى با اين امتياز برابرى نمى كند.
از آيات مختلف قرآن استفاده مى شود كه مشركان ثروتمند و خود خواه اين نخستين و آخرين بار نبود كه چنين پيشنهادى را به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كردند، بلكه كرارا اين ايراد را داشتند، كه چرا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) جمعى از بينوايان را گرد خويش جمع كرده است ، و اصرار داشتند آنها را طرد كند.
در حقيقت آنها روى يك سنت ديرين غلط امتياز افراد را به ثروت آنها مى دانستند، و معتقد بودند بايد طبقات اجتماع كه بر اساس ثروت به وجود آمده همواره محفوظ بماند، و هر آئين و دعوتى بخواهد زندگى طبقاتى را بر هم زند، و اين امتيازات را ناديده بگيرد، در نظر آنها مطرود و غير قابل قبول است .
در حالات نوح پيامبر (عليه السلام ) نيزكه اشراف زمان او به او ميگفتند، (و ما نراك اتبعك الا الذين هم اراذلنا بادى الراى ): ما نمى بينيم كسانى از تو پيروى كرده باشند، جز جمعى از فرومايگان و افراد خام (هود آيه 26) و اين را دليل بر بطلان رسالت او ميدانستند.
يكى از نشانه هاى عظمت اسلام و قرآن و به طور كلى عظمت مكتب انبيا اين است كه با سرسختى هر چه بيشتر، در برابر اين گونه پيشنهادها مقاومت كردند، و در جوامعى كه اختلاف طبقاتى يك مساله جاويدان شمرده مى شد، بكوبيدن اين امتياز موهوم پرداختند تا معلوم شود افراد پاكدل و با ايمان و هوشمندى هم چون سلمان و ابى ذر و صهيب و خباب و بلال به خاطر نداشتن مال و ثروت كمترين نقصى ندارند، و ثروتمندان بى مغز و كور دل و خود خواه و متكبر به خاطر ثروتشان نميتوانند از امتيازات اجتماعى و معنوى برخوردار گردند.
در جمله بعد مى فرمايد: دليلى ندارد كه اينگونه اشخاص با ايمان را از خود دور سازى ، براى اينكه نه حساب آنها بر تو است و نه حساب تو بر آنها، (ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك عليهم من شى ء).
با اينحال اگر آنها را از خود برانى از ستمگران خواهى بود (فتطردهم فتكون من الظالمين ).
در اينكه منظور از حساب در اينجا چه حسابى است ؟ در ميان مفسران گفتگو است ، بعضى احتمال داده اند كه منظور از حساب ، حساب روزى آنها است ، يعنى اگر دست آنها از مال و ثروت تهى است بارى بر دوش تو نمى گذارند، زيرا حساب روزى آنها با خدا است ، همانگونه كه تو نيز بار زندگى خود را بر دوش آنها نمى گذارى و حساب روزى تو با آنها نيست .
ولى با توجه به بيانى كه خواهيم كرد اين احتمال بعيد به نظر مى رسد.
بلكه ظاهر اين است كه منظور از حساب ، حساب اعمال است - همانطور كه بسيارى از مفسران گفته اند - اما چگونه خداوند ميفرمايد حساب اعمال آنها بر تو نيست ، در حاليكه آنها عمل بدى نداشته اند كه ذكر چنين جمله اى لازم باشد اين به خاطر آن است كه مشركان ياران فقير پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به واسطه نداشتن مال و ثروت متهم به دورى از خدا مى كردند كه اگر اعمال آنها در پيشگاه خدا مورد قبول بود، چرا آنها را از نظر زندگى مرفه قرار نداده است ؟ به علاوه آنها را متهم مى كردند كه ايمانشان شايد بخاطر تامين زندگى و رسيدن به آب و نان بوده است .
قرآن پاسـخ مى دهد به فرض اينكه آنها چنين بوده باشند، ولى حسابشان با خدا است ، همين اندازه كه ايمان آورده اند و در صف مسلمين قرار گرفته اند، به هيچ قيمتى نبايد رانده شوند، و به اين ترتيب جلو بهانه جوئيهاى اشراف قريش را ميگيرد.
شاهد اين تفسير همان است كه در داستان نوح پيغمبر كه شبيه داستان اشراف قريش است آمده در آنجا كه قوم نوح به او ميگويند: ا نؤمن لك و اتبعك الارذلون :( ما به تو ايمان بياوريم در حاليكه افراد بى سر و پا از تو پيروى كرده اند) نوح در جواب مى گويد: و ما علمى بما كانوا يعملون ان حسابهم الا على ربى لو تشعرون و ما انا بطارد المؤ منين :(من چه اطلاعى از اعمال آنها دارم ؟ حساب اعمال آنها بر خدا است اگر بدانيد، و من نميتوانم آنها را كه اظهار ايمان كرده اند از خود برانم .)
نتيجه اينكه وظيفه پيامبر آن است كه هر فردى را كه اظهار ايمان كند بدون هيچ گونه تفاوت و تبعيض از هر قشر و طبقه اى كه باشد بپذيرد، چه رسد به افراد پاكدل و با ايمانى كه جز خدا نمى جويند و تنها گناهشان اين است كه دستشان از مال و ثروت تهى است ، و آلوده زندگى نكبتبار اشراف نيستند.
يك امتياز بزرگ اسلام
مى دانيم در مسيحيت كنونى دايره اختيارات روساى مذهبى به طرز مضحكى توسعه يافته تا آنجا كه آنها براى خود حق بخشيدن گناه قائل هستند، و به همين جهت ميتوانند كسانى را با كوچكترين چيزى طرد و تكفير كنند، و يا بپذيرند.
قرآن در آيه فوق و آيات ديگر صريحا يادآور ميشود كه نه تنها علماى مذهبى حتى شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز حق طرد كسى را كه اظهار ايمان مى كند، و كارى كه موجب خروج از اسلام بشود، انجام نداده ندارند. آمرزش گناه و حساب و كتاب بندگان تنها به دست خدا است ، و هيچ كس جز او حق دخالت در چنين كارى ندارد.
ولى اشتباه نشود موضوع بحث در آيه طرد مذهبى است ، نه طرد
حقوقى ، به اين معنى كه اگر مثلا مدرسه اى وقف بر محصلين خاصى بود، و كسى در آغاز مشمول شرايط بود و بعدا فاقد شرايط شد، اخراج او از آن مدرسه هيچ مانعى ندارد، و هم چنين اگر متولى مدرسه اختياراتى به خاطر رعايت مصالح مدرسه داشت ، هيچ مانعى ندارد كه براى حفظ نظم و موقعيت آن ، از آن اختيارات مشروع استفاده كند (بنابراين مطالبى كه در تفسير المنار در ذيل آيه بر خلاف اين مطلب ديده ميشود، ناشى از اشتباه طرد مذهبى با طرد حقوقى است ).
در آيه بعد به ثروتمندان بى ايمان هشدار مى دهد كه اين جريانات آزمايشهائى است براى آنها، و اگر از كوره اين آزمايشها نادرست بيرون آيند، بايد عواقب دردناك آنرا تحمل كنند، مى گويد: اين چنين بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم (و كذلك فتنا بعضهم ببعض ).
فتنه در اينجا به معنى آزمايش است ، چه آزمايشى از اين سنگينتر كه اشراف و ثروتمندانى كه سالها عادت كرده اند حساب خود را به كلى از طبقات پائين جدا كنند، نه در شادى با آنها شريك باشند، و نه در غم و رنج ، و حتى قبرهايشان هم از يكديگر فاصله داشته باشد، يك مرتبه تمام اين آداب و رسوم را در هم بشكنند، و اين زنجيرهاى عظيم را از دست و پاى خود بردارند و به آئينى به پيوندد كه پيشگامان آن به اصطلاح از طبقه فقرا و پائين محسوب مى شوند.
سپس اضافه مى كند: كار اين توانگران به جائى ميرسد كه با نگاه تحقير به مؤ منان راستين نگريسته و مى گويند: آيا اينها هستند كه خداوند از ميان ما برگزيده ، و نعمت ايمان و اسلام به آنها ارزانى داشته است ؟ آيا اينها قابل
چنين حرفهائى هستند؟! (ليقولوا ا هؤ لاء من الله عليهم من بيننا).
و بعد به آنها پاسـخ مى گويد كه اين افراد با ايمان مردمى هستند كه شكر نعمت عمل و تشخيص را بجا آورده و آنرا بكار بسته اند، و هم چنين شكر نعمت دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را بجا آورده و از او پذيرا شده اند. چه نعمتى از آن بزرگتر و چه شكرى از آن بالاتر، و بخاطر همين خداوند، ايمان را در قلوب آنها راسخ گردانيده است آيا خداوند شاكران را بهتر نميشناسد؟ (ا ليس الله باعلم بالشاكرين ).
تفسیر صفحۀ ۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۸ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ» و (به خاطر بیاورید) زمانیکه گفتیم: وارد این قریه (بیت المقدّس) شوید و از (نعمتهای فراوان) آن، هر چه میخواهید با گوارایی بخورید و از درِ (معبد بیتالمقدّس) سجدهکنان و خاشعانه وارد شوید و بگویید: «حِطّة» (گناهان ما را بریز)، تا ما خطاهای شما را ببخشیم و به نیکوکاران، پاداشی افزون خواهیم داد.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۸:
چنانکه در سورۀ مائده ، آیۀ ۲۱ آمده، مراد از «قریه» در این آیه، بیتالمقدّس است.
پس از چهلسال ماندن در بیابان تیه، بنیاسرائیل مأمور شد که وارد شهر بیتالمقدّس شده و به معبد وارد شوند و موقع داخل شدن به مسجد، کلمۀ مبارکه «حِطَّةٌ» را بگویند.
«حِطَّةٌ» به معنای ریزش گناهان و طلبِ عفو و اظهار توبه است.
در تفسیر اطیبالبیان آمده است که مراد از باب، دروازۀ شهر نیست؛ بلکه درب مسجد است که الآن هم به نام «بابالحطة» معروف میباشد و مراد از «سُجَّداً» نیز سجدۀ شکر، بعد از ورود به مسجد است.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۸:
۱. تأمین معاش مردم، مقدّم بر فرمان به عبادت و مقدّمهای بر آن است. «کُلُوا» «سُجَّداً»
۲. برای ورود به مکانهای مقدّس، احترام مخصوص لازم است. «ادْخُلُوا» «سُجَّداً»
۳. بخشش، از اوست؛ امّا استغفار و طلب آمرزش، باید از سوی ما باشد. «قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ»
۴. آداب دعا و شیوۀ توبه را نیز باید از خدا بیاموزیم. «ادْخُلُوا» «سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ»
۵. عمل به دستورات خداوند، زمینۀ آمرزش ماست. «ادْخُلُوا» «قُولُوا» «نَغْفِرْ لَکُمْ»
۶. استغفار، برای گناهکار مایۀ آمرزش و برای نیکوکار اعتلای درجه است. «نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ»
تفسیر صفحۀ ۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۹ - تفسیر نور:
«فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» امّا ستمگران (آن سخن را) به سخن دیگری غیر از آنچه به ایشان گفته شده بود، تبدیل کردند (و بهجای حطّه، بهعنوان مسخره گفتند: حنطه، یعنی گندم.) پس ما بر آن ستمکاران بهسزای گناهی که مرتکب میشدند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۹:
در آیات ۱۶۱ و ۱۶۲ سورۀ اعراف، مشابه این آیه و آیۀ قبل تکرار شده و کلمۀ «رجز» بهمعنای عذاب، بیماری طاعون و حالت اضطراب به کار رفته است.
سنّت خداوند، نزول رحمت است و بههمیندلیل، بهترین غذا «الْمَنَّ وَ السَّلْوی» برای بنیاسرائیل نازل شد، ولی بهخاطر کجروی، عذاب از آسمان نازل میشود.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۹:
۱. ظلم و گناه، زمینهساز تغییر و تحریف قانون است. «فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا»
۲. تاوقتیکه روش و شیوۀ کاری بیان نشده، انسان آزاد است تا با نظر خود عمل کند، ولی بعد از بیان روشها، عذری در تغییر آن نیست. «قِیلَ لَهُمْ»
۳. جزای تحریفگران قوانین الهی، قهر و عذاب است. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»
۴. همۀ پاداشها و کیفرها مربوط به آخرت نیست؛ بلکه بعضی از کیفرها در همین دنیا صورت میپذیرد. «فَأَنْزَلْنا» «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»
۵. اگر کجروی برای انسان عادت شد، قهر الهی فرا میرسد. «کانُوا یَفْسُقُونَ»
تفسیر صفحۀ ۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۶۰ - تفسیر نور:
«وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» و (به خاطر بیاور) زمانی که موسی برای قومِ خویش طلبِ آب کرد، به او گفتیم: عصای خود را به سنگ بزن، ناگاه دوازده چشمۀ آب از آن بشکافت و جوشید، (بهطوریکه) هر یک از افراد (طوائف دوازدهگانه بنیاسرائیل) آبشخور خود را شناخت. (گفتیم:) از روزی الهی بخورید و بیاشامید و در زمین، تبهکارانه فساد نکنید!
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۰:
در عدد دوازده، رمزی نهفته است. عدد ماهها، عدد نقبای بنیاسرائیل و تعداد حواریون حضرت عیسی علیهالسّلام و عدد ائمۀ معصومین علیهمالسّلام، دوازده است.
در آیه، همراه با کلمۀ «مُفْسِدِینَ»، «لا تَعْثَوْا» نیز آمده است.
«عثوا» بهمعنی فساد شدید است و شاید در کنار هم قرار گرفتن این دو کلمه، میخواهد از توجّه و تعمّد و روحیّۀ فسادانگیزی نهی کند. چراکه لغزشِ غیر عمد و بدون قصد فتنهانگیزی، مورد عفو قرار میگیرد.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۰:
۱. انبیا، در فکر تأمین نیازهای مادّی مردم نیز هستند. «إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ»
۲. همهچیز، حتّی آبِ خوردن را از خداوند بخواهیم. «اسْتَسْقی»
۳. قوانین طبیعت، محکوم ارادۀ خداوند است. «اضْرِبْ» «فَانْفَجَرَتْ» خداوند هم سببساز و هم سببسوز است. با یک عصا و از دست یک نفر، یک بار آب را میخشکاند و یکبار آب را جاری میسازد.
۴. دعای انبیا، مستجاب است. «اسْتَسْقی»، «فَانْفَجَرَتْ»
۵. جاریشدن آب با زدن عصا به سنگ، یک معجزه است و پیدایش دوازده چشمه برای دوازده قبیله، معجزهای دیگر. «اثْنَتا عَشْرَةَ»
۶. توزیع منظّم و عادلانه و حسابشده، مایۀ امنیّت و صفاست و مانع پیدا شدن اختلاف است. «قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ»
۷. بهرهگیری از نعمتهای الهی، نباید زمینهساز فساد باشد. «کُلُوا» «وَ لا تَعْثَوْا»
۸. برای جلوگیری از فساد، از محبّتها و لطف خداوند به انسان بگویید. «کُلُوا وَ اشْرَبُوا» «وَ لا تَعْثَوْا»
تفسیر صفحۀ ۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۱ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ » و (نیز به خاطر آورید) زمانیکه گفتید: ای موسی، ما هرگز یک نوع غذا را تحمّل نمیکنیم، پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه (بهطورطبیعی از) زمین میرویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما (نیز) برویاند. موسی گفت: آیا (غذای) پستتر را بهجای نعمت بهتر میخواهید؟ (اکنونکه چنین است بکوشید از این بیابان خارج شده و) وارد شهر شوید، که هر چه خواستید برای شما فراهم است. پس (مُهر) ذلّت و درماندگی، بر آنها زده شد و (مجدّداً) گرفتار غضب پروردگار شدند. این بهآنجهت بود که آنها به آیات الهی کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند، و این به سبب آن بود که آنان گنهکار و سرکش و متجاوز بودند.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۱:
بنیاسرائیل بهجای شکرگزاری از نعمتهای «من و سلوی»، به فکر زیادهخواهی و تنوّعطلبی افتاده و از غذاهای زمینی خواستند و برای نمونه، تعدادی از آنها مانند: سبزی، خیار، پیاز و سیر را نام بردند.
حضرت موسی در برابر این درخواستها، ضمن تأسّف از اینکه آنها نعمتهای نیکو و بهتر را با نعمتهای ساده عوض میکنند.
آن حضرت به آنها گفت: اگر بنای کامیابی از اینها را دارید، باید به شهر رفته و با دشمنانتان بجنگید، شما از یکسو حال جهاد ندارید و از طرف دیگر تمام امتیازات شهرنشینی را میخواهید.
خداوند خبر میدهد که این قوم با چنین ویژگیها و خصوصیّات، به ذلّت و خواری افتاده و گرفتار قهر و غضب الهی خواهند شد.
تنوّعطلبی و افزونخواهی، دامی برای اسیر شدن انسانهاست. استعمارگران نیز از همین خصیصۀ مردم، برای لباس، مسکن، مرکب و تجمّلات استفاده کرده و مردم را به اسارت میکشند.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۱:
۱. شکمپرستی، عامل هبوط و سقوط انسانهاست. «لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ» «اهْبِطُوا»
۲. رفاهطلبی، زمینۀ ذلّت و خواری است. «لَنْ نَصْبِرَ» «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ»
۳. بیادبی در گفتوگو، نشانۀ روحیّۀ سرکش و طغیانگر است. آنها میتوانستند بهجای «لَنْ نَصْبِرَ» هرگز صبر نمیکنیم، بگویند: یکنواختی غذا برای ما سنگین شده است و یا بهجای «فَادْعُ لَنا رَبَّکَ»، بگویند: «فادع لنا ربنا»
۴. بنیاسرائیل، نژاد پُرتوقّع و افزونطلب هستند. «فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا»
۵. بیان خواستههای جزئی، نشانۀ شدّت وابستگی و حقارت طبع است. «بقل، قثاء، فوم، عدس و بصل»
۶. راضی بودن به آنچه خداوند خواسته و صبر بر آن، تأمینکنندۀ خیر و مصلحت واقعی انسان است. «أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ»
۷. شهرنشینی و داشتن همه نوع امکانات، نشانۀ رشد و تکامل نیست، بلکه گاهی مایۀ سقوط و هبوط است. «اهْبِطُوا مِصْراً»
۸. کارهای خطرناک، وابسته به افکار انحرافی و خطرناک است. «یَکْفُرُونَ»، «یَقْتُلُونَ»
۹. تاریخ انبیا، با شهادت در راه خداوند گره خورده است. «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ»
۱۰. تعدّی و معصیّت پیدرپی، موجب کفر و کفر، عامل هر گونه جنایت است. «یَکْفُرُونَ»، «عَصَوْا»
۱۱. ذلّت و بدبختی، مربوط به نژاد نیست، بلکه مربوط به خصوصیّات و عقاید و اعمال انسانهاست. «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ»
منبع: محسن قرائتی ، تفسیر نور ، ج ۱ ، ص ۱۲۱-۱۲۵.
منبع:
https://olgoirani.com/content/9/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87-9-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%B1-%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
كجرويها و انحرافها ديده شود تا به نام آزادى دچار بىبندوبارى نشويم؛ چون آزادى مرز بسيار ظريف و دقيقى با بىبندوبارى دارد؛ بايد مراقب بود كه به عنوان و نام آزادى در گرداب بىبندوبارى نيفتيم؛ زيرا بىبندوبارى در نهايت منتهى خواهد شد به نفى آزادى و هرج و مرج؛ وجود استبداد، تحميل و فشار را توجيه و زمينه را براى استبداد فراهم مىكند ...
شهید علی اصغر ساده
یکم فروردین ۱۳۲۸، در تهران چشم به جهان گشود ... تا کاردانی در رشته پرستاری درس خواند. سروان ارتش بود. سال۱۳۴۸ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد. به عنوان نزاجا-لشکر ۱۶ در جبهه حضور یافت. هشتم آبان ۱۳۶۶، با سمت فرمانده گردان بهداری در اندیمشک بر اثر سانحه رانندگی سانحه رانندگی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. او را پرویز نیز می نامیدند.
https://www.golzar.info/34361/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87/
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
دفاع مقدس ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه بقره ,
سوره مبارکه انعام ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
شهدای کربلا ,
شهدای انقلاب اسلامی ,
,
:: برچسبها:
تفسیر سوره مبارکه انعام ,
تفسیر ,
صفحه ,
قرآن کریم ,
شهید علی اصغر ساده ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3